هاناهانا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

روزهای دختری به نام هانا

هانا 15 ماهه -سفر به شهمیرزاد

شما دیگه من رو می تونید یک نوپا حساب کنید ..........من دیگه نه اون نوزاد کوچولو هستم که همه خواسته هام رو با گریه بگم............نه یک کودک که بتونه حرف بزنه .....من با چن تا لغت کاربردی تمام منظورام رو میگم......... کلمات من  از اینا ............هر چی بخوام.............بعضی موقعها هم نمی دونم چی می خوام........... عکس من .................وقتی عکس خودم رو ببینم............. آین.............آینه چند روز بود تو اعتصاب غذا بودم ...............ولی حالا خدا رو شکر دوباره غذا می خورم .............اونم به شکل معکوس .........مثلا مامانم میگه هانا اینو نخوریا.......من تندی می خورم.......... کارای زیادی بلدم ........... مثلا می گن ه...
9 خرداد 1392

دنیای کودکانه

هانا : این چیه؟ مامانا : رگ .... خون توش رد می شه ....خون می دونی چیه ؟ هانا : آره ....نا خون توشه   مامانا : تو بزرگ شدی .......دیگه نباید شیشه بخوری ........دندونات خراب می شه .......باشه ؟ هانا : باشه هانا لحظاتی بعد : نه مامان من کوچیک شدم ..........شیشه می خوام   تجربیات مادرانه : وقتی من جای عروسکهاش باهاش حرف می زنم ........هانا خیلی خوب از عروسکهاش حرف شوی داره ..........و خیلی خوب باهاشون حرف می زه........می تونم وقتی لج داره ........با کمک عروسکها باهاش به توافق برسم تجربیات مادرانه 2 : وقتی من ناراحت باشم ......هانا ناراحت می شه ........مادر ناراحت و خسته نمی تونه کودک شاد داشته باشه ......امکان نداره...
9 خرداد 1392
1